راه هست و رفته ام من بارها

همه چیز یا همه کس به دل‌ش، با دل‌م راه نمی‌آید، حد‌ش را نگه می‌دارد.  من و دلم اما عقل را همان دور اول جا گذاشتیم.


تنبیه می‌کنم خودم را . بس وابستگی در من زیاد است.

مربی که دوست‌ش دارم و از اول مربی‌ام بود، بعد از دوماه برگشته. من اما برای گریز از وابستگی . کلاس‌ش را بر نمی‌دارم!



عقل گوید: "شش جهت حدست و بیرون راه نیست"

عشق گوید: "راه هست و رفته ام من بارها"

9:32 AM + |
یک چهارم از قرص خواب!

 دی‌شب خواب‌ت را ‌دیدم تا خود صبح. آمده بودم محل کارت. بهت می‌گفتند دکتر. با خودم گفتم، توی این مدت حتما درس‌ت را ادامه دادی و دکترا گرفتی. وقتی دید‌م‌ت توی چشم‌هایم نگاه کردی و گفتی، پاهای من را نشستی هیچوقت! با خودم فکر کردم من چیزی از شستن پاهای عزیزم  نوشت‌م توی وبلاگم که تو یک همچین چیزی را از من می‌پرسی؟ نه، ننوشته بودم، پس زدم فکرم را! نگاه‌ت کردم که خوب بودی و خوش‌پوش و  .. چشم‌هایت فقط جور دیگری بودند .. همان که قبلا بودند، همان که دل‌تنگی را می‌شد از تویش قاب گرفت. گفتی تقصیر خودت بود. خندیدم که یعنی، تسلیم‌م که!  قبول کرده‌ام مقصر بودنم را. می‌دانم و می‌دانی که دیر شده دیگر،  بیا حرف‌ش را نزنیم. تو هم سرت را تکان دادی که یعنی ببخش .. نمی‌خواهم با گذشته عذابم بدهی، عذاب‌ت بدهم ..

 

صبح دل‌م می‌خواست بلند نشوم. در غم خواب‌ی که دیدم بخوابم و بخوابم ... پاشدم اما.  گوشی‌م را برداشتم. اسم‌ت را آوردم. نگاه‌ش کردم. نگاه‌ش کردم.... نگاه....


Overall rating
 
12:02 PM + |
وبلاگ به مثابه یک رسانه؟

دل‌م می‌خواهد کافه که روزهای سخت کنارم بوده، مثل یک دوستِ سرم را به خودش گرم کرده و آنقدر برایم کار تراشیده که دیگر وقت نداشتم نبودن‌ت را بهانه کنم، هر روز اتفاق‌های خوب‌تری برایش بیافتد.

مثل این:



 

امکانات کافه خرید: فهرست هدیه و علاقه مندی‌ها

شما که به کافه خرید سر می زنید, حتما در کنار هر کالا "افزودن به فهرست هدیه من" را دیده ابد. با درست کردن فهرست هدیه, به دوستانتون کمک کنید که هدیه مورد علاقه شما رو در کافه خرید پیدا کنند و برایتان بخرند.
هنوز فهرست درست نکردید؟ فهرست درست کردید اما منتشرش نکردید؟ تولدتان همین روزهاست؟
با استفاده از این راهنما همین حالا دست به کار شوید و اطرافیان خود را از آنچه دوست دارید باخبر کنید :)


http://www.cafekharid.com/downloads/wishlistpro/userguide-light-fa.pdf

 

1:07 PM + |
دروغ بگو، من باورم می‌شه

 

فکر می‌کنم دیگر  وقتش است که بیایی و بگویی" دروغی بیش نبود!". مثل فلان روز در تقویم میلادی،  که آدم‌ها بهم دروغ می‌گویند و بازی مسخره‌ای راه می‌اندازند برای سر‌بهسر هم گذاشتن و با خنده و شوخی برگزار می‌شود و تمام . یا مثل فیلم The Game  که مایکل داگلاس بعد از روزها سختی و اضطراب و شک و خیانت و توهم توطئه، وقتی دیگر کم آورده و خسته و نا‌امید از بهبودی اوضاع، خودش را از ساختمان بلندی پرت می‌کند و می‌افتد  روی کیسه نجات  و همه دورش جمع می‌شوند که چی؟ که:  تولدت مبارک! که این روزهای سخت و خونریزی که داشتی، همه شوخی و دروغی بیش نبوده و تمام. یک تمامِِ دنبالِ دار احتمالا!


 فکر می‌کنم وقت‌ش است اگر برای تنبیه من این روزها را بازی کردیم،  بیایی و ببینی که پشیمان‌م.

بیا. مثلا همین امروز بیا، که من از کلاس بر می‌گردم. بیا و جایی منتظرم باش. بیا و از پشت‌سر چشمان‌م را بگیر و بگو بازی تمام شد مریم.

روزهای سختی که داشتیم "دروغی بیش نبوده".

 


Overall rating
 
12:43 PM + |
چسب زخم

 

انگشتم را بریدم. سر ِ انگشتم را. داشتم با کاتر کار می‌کردم و خب اتفاق است دیگر، زدم بند اول از انگشت وسط دستِ چپ‌م را بریدم.

چسب زخم آوردیم و دستم را بستیم. سرانگشت‌م حس نمی‌کرد. انگار چیزی کم بود. از حس‌های دنیا. انگار دنیا خلاصه شده بود در این‌که انگشتم حس نمی‌کند. سرش را چسب بسته‌ام و دنیا بسته‌ شده در یک چسب زخم.

چسب زخم جدیدی خریدم. از همان‌ها که از سفر  آورده بودم و شفاف است یک جور پلاستیک روشن و شیشه‌ای رنگ که انعطاف‌پذیری زیادی دارد .

چسب زخم، من را یاد تو می‌اندازد. یاد این که تو چقدر ... بودی و من... حواسم نبود . دستمال کاغذی و چسب زخم کسی را نگه داشتن از مهر آدمی‌ست که امیدوار است. و چسب زخم و دستمال کاغذی اشک‌دار من را نگه داشته بودی ...

چسب زخم را باز کندم. چرا باید یاد تو، با من چسبیده به  بند اول انگشت‌م باشد؟ آن هم  این روزها که دارم از تو می‌کنم خودم را، که نمی‌دانستم این همه آغشته بودگی را از کی با خودم می‌کشم هر جا ؟ کرمِ کوچکِ آ می‌زنم به زخم دستم. آرام گرفته، سر زخم هم آمده و دیگر خونی نمی‌شود.

 کرم کوچک آ، برای جراحتِ نبودنِ خود خواسته اما کوچک است. خیلی کوچک.

12:49 PM + |
رازی‌‌ که نوشتنی نیست



امروز
تمام ابرهای ایالت آسیا
به قلب کوچکم فرو رفتند
و در کتیبه آمده است: صدای رعد
رازی‌‌ست
که نوشتنی نیست.

 رویا زرین- می‌خواهم بچه‌هایم را قورت بدهم- صفحه 14

11:04 AM + |
Home | Feed | Email | Profile





::کافه خرید ::

:: مي خونم ::
Blogroll Me!
:: گذشته ها ::
  • August 2014
  • November 2013
  • October 2013
  • July 2013
  • June 2013
  • May 2013
  • April 2013
  • March 2013
  • February 2013
  • January 2013
  • December 2012
  • November 2012
  • October 2012
  • September 2012
  • August 2012
  • July 2012
  • June 2012
  • May 2012
  • April 2012
  • March 2012
  • December 2010
  • November 2010
  • October 2010
  • August 2010
  • July 2010
  • June 2010
  • May 2010
  • April 2010
  • March 2010
  • February 2010
  • January 2010
  • December 2009
  • November 2009
  • October 2009
  • September 2009
  • August 2009
  • July 2009
  • June 2009
  • May 2009
  • April 2009
  • March 2009
  • February 2009
  • January 2009
  • December 2008
  • November 2008
  • October 2008
  • September 2008
  • August 2008
  • July 2008
  • June 2008
  • May 2008
  • April 2008
  • March 2008
  • February 2008
  • January 2008
  • December 2007
  • November 2007
  • October 2007
  • September 2007
  • August 2007
  • July 2007
  • June 2007
  • May 2007
  • April 2007
  • March 2007
  • February 2007
  • January 2007
  • December 2006
  • November 2006
  • October 2006
  • September 2006
  • August 2006
  • July 2006
  • June 2006
  • May 2006
  • April 2006
  • March 2006
  • February 2006
  • January 2006
  • December 2005
  • November 2005
  • October 2005
  • September 2005
  • August 2005
  • July 2005
  • June 2005
  • May 2005
  • April 2005
  • March 2005
  • February 2005
  • January 2005
  • December 2004
  • November 2004
  • October 2004
  • September 2004
  • August 2004
  • July 2004
  • June 2004
  • May 2004
  • April 2004
  • March 2004
  • February 2004
  • January 2004
  • December 2003
  • November 2003
  • October 2003
  • September 2003
  • August 2003
  • July 2003
  • June 2003
  • May 2003
  • April 2003
  • March 2003
  • Free counter and web stats