خانه‌ی دل آنِ توست؟
Inline image 1

باید یک حرف‌هایی را زد. انتظار‌های منتظر را هم گاهی باید گفت. حتی باید خبر کرد (بی قیل و قال) وقتی تصمیم به ترک کسی داریم. بعدش کم‌کم گذاشت و رفت، و از دوری و دردِ نبودن آدم‌ها مُرد. مثل چی؟ این که دوست‌ت دارم و نبودن‌ت، این‌گونه رفتن‌ت، خراب‌ترم می‌کند. آن لایه‌های پنهان درون‌مان را نشان‌ش دادیم؟ بداند و برود بهتر است یا نداند و ما خاموش نگاه‌ش کنیم و بغض گلویمان را برای همیشه در نهان‌خانه‌ی دل‌مان بگیرد؟  این که تو حرف بزنی و او در سکوت راه‌ش را بگیرد و برود مرگ‌آورتر هست، اما نمی‌میریم. از این می‌میریم که حرف‌های نزده، دلگیری‌های نگفته توی هر بار گریه کردن به هق‌هق بیاندازدمان. که تلخی حرف‌های نگفته و کارهای "ای کاش" کرده  به خود بدهکار‌ترمان بکند. تااا آخر عمر بدهکار؟

باید حرف‌هایی را زد، کارهایی را کرد حتی اگر آن‌جا چراغی روشن نیست.  حتی اگر جوابِ دو نقطه‌ستاره‌ی من را تو با سه‌نقطه خالی بدهی، و من فکر کنم آیا باز هم از دوست داشتن و دل‌تنگی‌ام برایت نشانه‌ای ب‌فرستم؟ اگر چشم‌م به قرص ماه که بیافتد برایت می‌نویسم : ماه تمام درست خانه‌ی دل آنِ توست؟

 


184 کلمه


3:25 PM + |
چیزهایی هست که نمی‌دانی- پنجم
Inline image 1

چیزهایی هست که نمی‌دانی- پنجم

ما که همیشه روضه حضرت عباس توی آستین‌مان است و  یکی دارد توی گوشمان زار می‌زند از غم غریب بودنِ جدمان.  بیا. بیا  از غریب افتادگی‌ خودمان حرف بزنیم که این روزها باد از هر طرف که می‌وزد صدای گریه‌ی  زنی را می‌شنوم که سال‌هاست نذر می‌کند و در دلش سفره‌ی  جمع نشده‌‌ای همیشه پهن است. هر سال می‌گوید، سال دیگر مرادم را می‌دهد، سال دیگر، ماه دیگر، هفته‌ی دیگر..  و این قصه- غصه- تمام نمی‌شود. دست به دعا و دست به ضریح مانده‌ایم سال‌ها ... غریب افتاده‌ایم میان جماعتی که یاری‌مان نمی‌کنند.- می‌شنوند؟ - یاری‌شان نمی‌کنیم- می‌شنویم؟-  هر کس سفره‌ی خودش را دارد...
 هی! حواست به آن یک دانه شمع باشد که یک‌وقت خاموش نشود، دلمان بی‌نشانه بماند. بمیرد.

Labels:

11:39 AM + |
چیزهایی هست که نمی‌دانی- چهارم
Inline image 1


چیزهایی هست که نمی‌دانی- چهارم

بعد از این‌که  فکر می‌کنی لبریزی از غم، از گریه، از نفرت حتی؛ یک ظرفِ کوچک شیشه‌ای دیگری پیدایش می‌شود که شکننده‌تر از قبلی‌ست، اما پر نشده و هنوز خالی‌ست ...


Labels:

3:28 PM + |
چیزهایی هست که نمی‌دانی.سوم

چیزهایی هست که نمی‌دانی.سوم

در تاکسی نشسته‌ام، بدون ذکر، بدونِ صلوات... بدون چیزی که سرم را با آن مشغول، و برای اول صبح‌م کمی حوصله جمع کنم. خاطره‌ای آمده که هر چه می‌کنم نمی‌رود. پلک می زنم. هنوز پشت پلک‌ها نشسته و تلخ ضربه می‌زند. پلک‌‌هایم را محکم می بندم، فشارشان می‌دهم، چند ثانیه‌ای نگه می‌دارم ... رد می‌شود، دست از گلویم بر می‌دارد .

مثل دوربین‌های قدیمی که عکس گرفته شده را باید با دست رد می‌کردی یا آن دکمه‌ی رد کننده‌ی فریم را می‌چرخاندی تا ته، و دوربین برای عکس گرفتن، فریم جدید جایگزین می‌کرد که هنوز لحظه‌ای در آن ثبت نشده.

Labels: ,

9:28 PM + |
چیزهایی هست که نمی‌دانی. دوم

Inline image 1

چیزهایی هست که نمی‌دانی- دوم

اگر می‌دانستی، چمدان‌ی که من دارم و فکر می‌کنم از همه‌ی دنیا سنگین‌تر است، بس‌که توی‌ش پر شده از خاطراتِ کودکی و هراسِ سایه‌ها‌یی که از پشت حصیر‌های پنجره‌ی روبه حیاط خانه‌ی مادربزرگ انگار از آتش می‌گذرند و تنشان رد آفتاب گرفته، و وقتی بازش می‌کنی از تویش ترس از همه‌چیز، ترس از زندگی کنار آدمی که خیلی دوستش داری اما هر لحظه‌ی آن دقایق که فکر می‌کردی دوستت دارد داشته به تو ... . ترس از همان روزها آمده و در چمدان‌ت کنار عروسک‌هایی که هیچوقت بازی نگرفتی‌شان، کنار توپِ پلاستیکی دولایه و نامه‌های بی‌نشان، زنگ‌های ناشناس و صداهای غریبه‌ای که داستان‌های باور نکردنی برایت تعریف می‌کردند خیلی آرام و رازآلود نشسته ... و تو کم‌کم یاد گرفتی داستان کبک‌ی که سرش را خودش زیر برف گرفته و برف دارد تمام‌ تن‌ش، زندگی‌اش را می‌پوشاند ... اگر می‌دانستی من از تو نه، از مثلِ تو هراس دارم باز هم حاضر بودی کنارم مثل یک دوست باقی بمانی؟

چمدانم را پشتِ آن تپه‌ای که قرار بود همه‌ی مردم شهر چمدان‌هایشان را آنجا پرت کنند و بعد هر کس چمدانِ دیگری غیر از چمدان خودش بردارد، پرت می‌کنم؛ مطمئنم که چمدان‌های دیگران را هم غم هست، غم من لیک غم‌ی غمناک است ...

Labels:

11:48 AM + |
چیزهایی هست که نمی‌دانی. یکم
Inline image 1

چیزهایی هست که نمی‌دانی. یکم

اگر می‌دانستی دوست داشتن من، کم از دوست داشتنی که تو بیان‌ش می‌کردی، نشان‌م می‌دادی،... ندارد؛ فقط شروع و پایان‌مان، این خواستن‌ی که شکل به انتظار در آمده‌ای از تصاحب شده، شبیه هم نیست؛ باز هم این همه می‌رفتی؟ ترک‌م می‌کردی؟

Labels:

1:50 PM + |
خدای چیزهای کوچک
2:14 PM + |
الا به روزگاران؟
Inline image 1
+

این "دیگر دوست نداشتن" را به من هم یاد بده.

10:02 PM + |
میم



از کتاب، نام دیگر حوا، مریم ملک‌دار

+


Labels:

12:26 PM + |
سراغی از این درخت زخمی نمی‌گیری



تمام عالم اگر روی دستم بگیرند

و از دریچه‌های منتظر

                          لبخند               بپاشندم...

بدون تو انگار             سیاره‌ای در منظومه‌ام خاموش است

 

 

 

 

از کتاب، عاشقانه‌های مصدق- مرتضی بخشایش




11:41 AM + |
...

 



پشتِ چراغ قرمز میرزای شیرازی به لیلا ‌گفتم، بعد از تعطیلی‌های عید، بعد از این که تهران باز شد همون تهران ِ شلخته‌ی گره‌دار، دلم می‌خواد دنیا تموم بشه.- یا همون وایسا دنیا‌ی آقای رضاصادقی- ته تغاری ‌گفت، امروز سختت نبود رفتی سرکار؟ گفتم چرا از امروز دیگه همه چیز دوباره سخت می‌شه .جز بارون‌های دیوانه‌ی بهاری که از یاد تو انداز‌های من هستن و زمان  توی اون ابر،  اون آسفالت‌های خیس، درخت‌های سبزِ سرحال، زمانِ آسون‌بگیر من‌ هستن و اوهوم  چه کم ... دلم می‌خواد دنیا تموم بشه. بعد از هر بار که نو می‌شه، بعد از اون خلوتِ خواستنی‌یه تهران که راه‌ها رو کوتاه می‌کنه، دیدارها رو ممکن‌تر و .. یادم می‌یاره بهار چند سال پیش چه راحت می‌رسیدم به پشتِِ پنجره‌ی تو و ...


خیلی وقته کم رانندگی می‌کنم. به هر بهونه‌ای به لیلا می‌گم بیاد دنبالم یا با آژانس می‌رم و بر می‌گردم. نمی‌خوام راه‌هایی که برای دیدن تو دربست اومده بودم رو خودم برونم و ...

 دنیای من وانمی‌سته.از پشتِ شیشه‌های تمیز اتاقِ  کارم توی یکی از شلوغ‌ترین خیابونای شهرم  دارم به کوه‌های ابر گرفته نگاه می‌کنم، به ماشین‌هایی که مسافرها رو سوار و پیاده می‌کنن، به جوونی که کیف به دوش منتظر ایستاده و هر از گاهی دست‌ش رو  بی‌قرار می‌کشه به موهاش و مرتبشون می‌کنه ، منتظره.   طاقت ندارم بمونم و ببینم انتظارش کی سر می یاد ...  


شونه‌ی راستم یادت هست؟ در… داره. می‌دونم از مچالگی‌یه، از در خود جمع شدن‌هاست. 

...



4:17 PM + |
Home | Feed | Email | Profile





::کافه خرید ::

:: مي خونم ::
Blogroll Me!
:: گذشته ها ::
  • August 2014
  • November 2013
  • October 2013
  • July 2013
  • June 2013
  • May 2013
  • April 2013
  • March 2013
  • February 2013
  • January 2013
  • December 2012
  • November 2012
  • October 2012
  • September 2012
  • August 2012
  • July 2012
  • June 2012
  • May 2012
  • April 2012
  • March 2012
  • December 2010
  • November 2010
  • October 2010
  • August 2010
  • July 2010
  • June 2010
  • May 2010
  • April 2010
  • March 2010
  • February 2010
  • January 2010
  • December 2009
  • November 2009
  • October 2009
  • September 2009
  • August 2009
  • July 2009
  • June 2009
  • May 2009
  • April 2009
  • March 2009
  • February 2009
  • January 2009
  • December 2008
  • November 2008
  • October 2008
  • September 2008
  • August 2008
  • July 2008
  • June 2008
  • May 2008
  • April 2008
  • March 2008
  • February 2008
  • January 2008
  • December 2007
  • November 2007
  • October 2007
  • September 2007
  • August 2007
  • July 2007
  • June 2007
  • May 2007
  • April 2007
  • March 2007
  • February 2007
  • January 2007
  • December 2006
  • November 2006
  • October 2006
  • September 2006
  • August 2006
  • July 2006
  • June 2006
  • May 2006
  • April 2006
  • March 2006
  • February 2006
  • January 2006
  • December 2005
  • November 2005
  • October 2005
  • September 2005
  • August 2005
  • July 2005
  • June 2005
  • May 2005
  • April 2005
  • March 2005
  • February 2005
  • January 2005
  • December 2004
  • November 2004
  • October 2004
  • September 2004
  • August 2004
  • July 2004
  • June 2004
  • May 2004
  • April 2004
  • March 2004
  • February 2004
  • January 2004
  • December 2003
  • November 2003
  • October 2003
  • September 2003
  • August 2003
  • July 2003
  • June 2003
  • May 2003
  • April 2003
  • March 2003
  • Free counter and web stats