سلام.
حال همهی ما خوب است.
چند روزی هست که از مسافرت برگشتم. سرما خورده و بی حس و حال !
نه کتابی رو که از دوستم جان قرض گرفتم شروع کردم نه سراغ ِ تکالیف ِ کلاس ِ تارم رفتم و نه حتی فیلمایی که واسه شب عید سفارش دادم رو دیدم!
تنها کاری که کردم، جلوی تلویزیون مدلای ِ ولو – رو تخت ِ مامانینا- دراز کشیدم و هر چی فیلم و سریالِ -خوب یا بد- که فعلا اجازه دادم به خوردم بدن رو نگاه میکنم! اینم بگم که هر شش ساعت دوتا سرماخوردگی و آنتیهیستامین میخورم، -گاهی هم استامینوفن- بلکه خوب بشم و حرکت ِ مفیدی انجام بدم!
راستی خبرت بدهم خواب دیدهام،خانهای خریدهام،بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار
هی بخند...
از نو برایت مینویسم:
حال همهی ما خوب است،
اما تو باور نکن.
دلم واسه شعرای- نامهها-، سیدعلی صالحی، تنگ شد چرا!
M
9:52 PM +
شعر: الهام نجفی
M
1:11 AM +
آدما باید دلشون گیر کنه. پاهاشون بره هم، رفته ...
M
1:06 AM +
این خانومه یادم انداخت که،خیلی آهنگا هستن که دوست دارم. خیلی از صداها برام یاد ایامن و یه دورهای باهاشون زندگی کردم حتی! یه آهنگایی هم هستن واسه یه مدتِ طولانی سوزنم گیرشون مونده، همین طوری! به دلیل ِاز بین رفتن حافظهی کوتاه مدت- طولانی مدت!-اسم ِآهنگا نیستن. از هر جای آهنگ که بیشتر یادم بوده نوشتم!
داریوش: خودم و پر از ترانه تو رو بی صدا میبینم- عشق من عاشقم باش- ای که بی تو خودم و تک و تنها میبینم- شام مهتاب و ...
ابی: اون دو تا مستِ چشات داره خوابم میکنه- کی اشکاتو پاک میکنه- من در پی خویشم به تو برمیخورم اما ...
گوگوش: منو گنجشکهای خونه- بازم به گلدونش می گه با من بمون همیشه – چی می شد شعر سفر بیت آخری نداشت- اگه قیمتی ترین سنگ زمینم توی تابستون دستای تو برفم- اگه حتی بین ما فاصله یک نفس ِ نفس منو بگیر
فرامرز اصلانی: اگه یه روز بری سفر...
فریدون فروغی: من نیازم تو رو هر روز دیدنه...
مرجان: غریبه تو از راه دور اومدی-اونی که میخواستی تو غبارا گم شد- رفتي و بي تو دلم پر درده...
هاتف: حضور تو یه حادثه است درگیر انزوا منم-تو اول هر آیه ای، تفسیر انتها منم...
سیاوش قمیشی: بارون و دوست دارم هنوز چون تو رو یادم مییاره و ...
معین: سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
مهستی: کمی با من مدارا کن و ...
هایده: وقتی می یاد صدای پاش از همه جادهها مییاد و ...
ستار: تکیه کن بر شانهام ای شاخهی نیلوفری رنگ- چرا تو جلوه ساز این بهار من نمیشوی
سنتی و تلفیقی و تار و کمونچه- از نوع، علیزاده و کلهر- هم دوست دارم، اما خب همهشون رو که نه! سراج و شجریان ...جدیدنا با گروه شمس خیلی دوستم! مختاباد رو دوست داشتم همیشه. آلبوم یادگار دوست، ناظری رو هم و آلبوم نیلوفرانهی، افتخاری... و گروه Axiom ...
RICHARD MARX: I WILL BE RIGHT HERE WAITING FOR YOU
BELINDA CARLISLE: HEAVEN IS A PLACE ON EARTH
THE BEATLES: LET IT BE
BRIAN ADAMS: EVERYTHING I DO (I'LL DO IT FOR YOU)
CRANBERRIES: ANIMAL INSTINCT
THE CORRS :ONE NIGHT- RUNAWAY
JUDY COLLINS: IN MY LIFE
NORAH JONES:TURN ME ON
JOAN BAEZ: DIAMONDS AND RUST- JESSE- LOVE SONG TO A STRANGER
ENYA: ONLY TIME
MARIAH CAREY: WITHOUT YOU
GIPSY KINGS: UN AMOR
chris de burgh- LEONARD COHEN- BOB DYLAN ...
و هر چی یه دیگهیی که توی این طبقهبندی قرار بگیره یا تهتغاری بهم معرفی کنه که، خب میدونه من از صدای ِ گیتار برقی و داد و هوار ِ این گروههای متال و هویمتال و اینا خوشم نمییاد!
خانوم جان حالا دیگه گِرهِ که نمیکنی؟آشتی؟
پ.ن.اصلن من میگم بیاین دیگه منو بازی ندین، بسکه قوانینِ بازی رو رعایت نمیکنم!- یه بار دیگه که نگاه کردم، یه عالمه آهنگ یادم اومد که جا موندن!- با این بازییه، کلی سلیقهی موسیقیایی خودمون رو- از نوجوانی تا امروز- افشا کردیما!
M
11:55 PM +
حواسم هست که دلتنگی را-گاهی- نباید گفت. ببخش. برای دوستت دارم؛ راه دیگری بلد نیستم.
M
8:28 PM +
و همانا ما به قصاص در این دنیا معتقدیم.
وقتی اندوهی وارد میشود و چشمی گریان.
وقتی لابلای کاغذهای قدیمی، یه تیکه کاغذ هست که با مداد روش نوشتی،نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد، و دلت تنگ میشه و تنگ میمونه ...
وقتی تارِت رو بغل میکنی و هر چه ردیف و آوازه، هجوم مییاره و هیچ سیمی نیست که برای مضرابِ تو کوک باشه... هرچی سیمِ همه ناکوک...
وقتی کاغذی سر انگشتت رو میبره و هیچچی برای زخمی به این کوچیکی مرهم نیست...
وقتی گوشهی چپ ِ سرت- لابه لای موهای ِ سفید شدهات- زخمییه که میگن، خوب نمیشه و درد ِ سوزنی که هر ماه تحمل میکنی و قرص های ریزی که پوست ِ صورتت رو چنان خشک میکنه که از هر چه درمان و خوب شدنِ پشیمون میشی...
وقتی...
و همانا ما به قصاص در این دنیا معتقدیم، يا کريم يا رحيم! برحمتک يا ارحم الراحمين.
M
3:34 PM +
نرمنرمک میرسد اینک بهار!
از وقتی مامان، کارگر ِ دوست داشتنیاش خونهنشین شد و نتونست مثل قدیم کمکش باشه.ما دیگه کارگری نداشتیم که مامان ازش راضی باشه!مدلایِ مونیکا، وقتی بندهی خدا پاش رو از در میذاشت بیرون، مامان دوباره همون جاهایی که اون تمیز کرده بود رو تمیز میکرد، دلیلش هم این بود که، اصلن تمیز نشده! فقط دیگه بهونهی شلوار جین و باقییه قضایا، رو نمیگرفت، خدا رو شکر!
ما مدتهاست از ته تغاری کمک می گیریم، اونم با نظارت مستقیم مامان! خب اما ته تغاری، شرط و شروطی داره واسه خودش. از اون جایی که، پول توجیبییه ماهانهاش فقط واسه دو هفتهاش کافیه، امروز فقط برای ِ چهار تا دیوار و دو تا درِ کمد، یک سوم ِ پول توجیبیاش رو ازمون گرفت!!
M
11:24 PM +
تجربه ها آدم را می ترسانند. تجربه ها آدم را به زانو در می آورند ... آدم را حقير می کنند. بايد رسم تاريخ نويسی را بر انداخت گمانم.
کاش می شد تا هيچ تجربه ای ... هيچ دانشی را ثبت نکرد. آنوقت ادم هر بار از نو در غاری تاريک زاده می شد و راهش را به سمت فردا می رفت. و جايی در چاله ای گل آلود می مرد تا باز زنده شود ... از زخم پنجه های جانوری ... يا از ريزش سنگهای کوهی.
اما آدم از همان اول يک تکه سنگ نوک تيز را به دست گرفت و هر چه را که ديد روی ديوار غارها کند. مکاتيب را نوشت تا در هر پيچ راه به آن نگاه کند و سرنوشتش را در نشانه هاي آن جستجو کند. همانکه ما هر روز صبح از خواب بيدار می شويم و برگهايش را ورق می زنيم تا خودمان را و راهمان را روی آن پيدا کنيم ... و من در آن راه يگانه اي که مرا به تو می رساند ... راه خودم را پيدا نمی کنم.
چه کسی بود که اولين نقشه را کشيد ... چه کسی اولين راه را ساخت؟
راه من و تو ... راه ما کجاست.
لیلای لیلی
M
9:24 PM +
وقتی آدمی رو دوست دارم چشمها و دستهاش برام پررنگ میشن. حتی میتونم به تنهایی فقط دستاشو دوست داشته باشم!
به دستهاش فک میکنم، وقتی که داره ساز میزنه، وقتی داره یه سرکش ِ بلند برای"ک " مشق میکنه، وقتی کتاب میخونه و من باهاش حرف میزنم و مجبورش میکنم برای دقیقهیی به من نگاه کنه و اونوقت انگشتش رو لای کتاب میذاره تا بهم بگه، خب حالا بگو!. وقتی دستت رو میگیره تا از خیابون رد بشین، چقدر حس امنیت رو بهت منتقل میکنه، یا وقتی روبروی هم نشستیم و حرف میزنیم، وقتی خبر خوبی بهش میدم یا از دلتنگیها صدام گره میخوره، چه جوری دستهاشو مییاره جلو به نشونه همدردی، یا اینکه، هی، من اینجام! آروم انگشتهاش رو روی دستات میذاره. وقتی وقت ِ حرف زدن های خودش با دستش بازی میکنه و انگشتاش رو تو هوا سرگردون رها میکنه و تو ردشون رو تو هوا نگاه میکنی ... وقتی دارین از هم دور میشین و برمیگرده برات دست تکون میده و ...
M
12:20 PM +
و در درون همهی ما فردینی است که به اشارتی، با صدای ایرج، گنج قارون میخواند!
M
9:30 PM +