تشنه ام
دست هاي مادرم يك بغل ابر
مي بارد
سبز مي شوم.
دلتنگم
دست هاي مادرم مرهم
مي نوازد
كودك مي شوم، مي رقصم.
بوي ِ مُهر مي دهد
دست هاي مادرم
سجده مي كنم
آسمان لبخند مي زند.
تولدت مبارک...
M
9:11 PM +
این دوشنبه نیز می گذرد ... دوشنبه ی قبل هم گذشته بود ... قبلی هم ...
من نمی دانم چند دوشنبه گذشته که حرفهایم را نگفته ام. نمی دانم چند دوشنبه مانده که می توانم حرف بزنم. نمی دانم چند دوشنبه مانده که صدایم به تو می رسد.
بگذار همه دوشنبه های دم دست بهانه من بشود که بگویم: دوستت دارم...
پ.ن. تنها چهار، دوشنبه ی دیگر و باقیش هم که دلتنگی ست...
M
1:29 PM +
آهنگ ِ این روزها...
M
10:52 AM +
مهرو می خونه :
چی می شد، اگه می شد، که به من مهتلا بشی !
بغلش می کنم و یه هالمه* لپهای فندقیش رو می چلونم !
درست نمی کنم کلمه رو. چه اهمیتی داره! بلاخره یاد می گیره، بعدا" که مبتلا شد.
مهرو، شهریور 5 سالش می شه.
* عالمه
M
6:54 PM +
کاش آخر دنیا همین جا بود.
همین جا، پشت پلک هایم
همین جا که تو با نور می رقصی و
سیاه و سفید از کنارم می گذری
پشت پلک هایم
با تو آخر دنیاست.
M
10:39 AM +
جوان بودم
و دستان ترا
ای یارم
برای ادامه روز
کافی می دانستم.
احمد رضا احمدی
M
12:32 AM +
توی محل کارم، ساعت نزدیکای 4 که می شه، نوبت آهنگ پنجاه و شش.
خودم این سی دی رو رایت کردم تا توی همه طبقه ها و تالارها پخش بشه. هر طبقه ای که باشم به این قسمت می رسونم خودمو.
دلم یه جوری می شه به اینجاش که می رسه ..
انگار کسی با مضراب به کاسه دلم می کوبه!
نه! دلم برای تو تنگ شده، تو به دلم می کوبی!
M
1:47 PM +
-ما اصلا اومدیم که از دست بدیم.ما اومدیم بدست بیاریم از دست بدیم، بدست بیاریم، از دست بدیم.چرا نمی خوای از دست بدی؟ بذار از دست بدی! اینم تجربه کن!
-( با گریه) تجربه. همش تجربه...
از دیالوگهای فیلم ده/ عباس کیارستمی
M
9:24 PM +
با لیلا داریم فکر می کنیم که فیلم ِ "به آهستگی" رو کجا دیدیم، اصلا با هم بودیم یا ...
من می گم: من که یادم نمی یاد! اما خواهری می گه که ما عصر جدید دیدیم، من و خواهری هم بودیم فقط!
لیلا می گه: امم... اما انگار من فرهنگ دیدم! پس یعنی من با کی دیدم!؟
آخرش هم یادمون نمی یاد!
خاطرات جدید مون رو پاک می کنیم. یک وقت،جای ِ قدیمی ها تنگ نشه...
M
11:54 PM +