شده تا حالا ،تو یه دور ِ تکرار بی افتی !؟ اونم ،از نوع ِ بی تفاوتش !
خُب من الان توشم!
M
12:45 PM +
بوی تو را می دهد ،آسمان .
من اما
دلتنگ نیستم .
M
11:29 PM +

بعد ِابیانِه ،نمی دونم چرا مدلم اینجوریه :
دنگ...، دنگ...
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.
سهراب سپهری
M
1:21 PM +
شبانههایم
تکرار روزمرهگیست
به یک شباهت
هر دو
تو را کم دارند.
خسرو نقیبی
M
12:29 PM +
کی این همه شکسته شدی که من ندیدم ؟!
ساعت 10 شده و تو باید قطره هاتو بریزی، دلم یه جوری می شه ،اسمشو نمی دونم،مچاله شدن ِ شاید.
به چشمهات نگاه می کنم،این خط های عمیق کی زیر چشمات افتاد،که من ندیدم !
به دستهات نگاه می کنم ،امن و مطمئن، بی دغدغه، بی توقع. درد می کنن باید بریم دکتر، کی درد گرفتن، که من ندیدم !
نمی خوام بیدارت کنم کنارت دراز می کشم ، چشمهاتو باز می کنی و لبخند می زنی ، می گی بازم که صبح دیر رفتی ! غلت می زنم تا بهت نزدیک تر شم .سراپا گوشی تا برات از روزی که گذشته بگم. همیشه من حرف زدم و تو گوش دادی ، صبور و نگران . از مدرسه ، دانشگاه، دوستام ، زمین خوردن ها و بلند شدن ها، دل بستن ها و شکستن ها ... گفتم و می گم و تو مرهمی و مرهم ...
آروم و بی صدا در اتاقت رو باز می کنم ، نگاهت می کنم که شمرده نفس می کشی ، در رو می بندم .
خدا رو شکر.امروز هم با تو نفس می کشم .
M
10:07 AM +