هر كس شمشيري دارد ، بايد آن را پيوسته بيازمايد ، مبادا غلافش زنگ بزند .
دشمن خويش را ببخش ، اما او را دوست خود ندان .
گاهي آن قدر نگران رسيدنيم كه مهم ترين چيز را از ياد مي بريم ، بايد حركت كنيم تا برسيم .
لازم نيست آدم از كوهي بالا برود ، تا بفهمد بلند است .


امروز صبح از طرف اداره رفتيم ماموريت ...من با دو نفر از همكارام ...تو ماشين نشستم جلو و خيلي كم حرف زدم در واقع حرف نزدم ...به هيچ چيز فكر نمي كردم و فقط ...برگ هاي زرد شده درخت ها و آسمون ابري رو نگاه كردم ...
بر گشتن ...ميدون پا ليزي پياده شدم و از نشر پنجره ..خريد كردم ...كتاب قاموس فرزانگي ...پائلو كوئليو ...و شعر سكوت بيژن جلالي ...قاموس فرزانگي رو مي خوام هديه بدم اما شعر سكوت رو براي خودم خريدم ...با چند تا كاغذ كادوي قشنگ ....گفته بودم كاغذ كادو خريدن رو خيلي دوست دارم؟
...داشتم كتاب پائلو كوئليو رو ورق مي زدم ديدم دلم مي خواد بعضي از جمله هاشو اينجا بنويسم و خب نوشته هاي بالا مال همون كتابه ...و يك شعر هم از بيژن جلالي تا يك وقت بهم حسوديشون نشه ...كتاب ها رو مي گم خُب .

خداوندا
آنگاه كه جهان را
از تو بگيرند
تو نيز
هيچ ميشوي


پ.ن
امروز تو اداره هم ازم مي پرسن ..مريم ...چيزي شده ؟!
خانومي هم پرسيد ..خوشم مياد اين خانومي ما خيلي حواسش جَمعه ... از بله و نه گفتن من متوجه ميشه ..كم حوصله ام يا ...( اينو گفتم كه بگم خيلي برام عزيزه ...... به قول خودشون ...استفاده ابزاري ازبلاگردون )

واقعيتش نمي دونم چم شده ...فقط شايد يك كم دلتنگم ..دلتنگ يك دوست ...يكي از جنس خودم ... آره شايد فقط همين باشه ... همين ./
2:29 PM + |



کم حوصله ام ...و دلتنگ ...
گاهی فقط شنیدن صدا کافی نیست... ، از تنهایی قدم زدن دلم می گیره ...
از تنهایی ..
از تنهایی ...دلم می گیره ....
3:00 PM + |



بيشتر وقت ها قفل ها با اولين كليدي كه بهشون مي اندازيم ، باز نمي شن ... هر چقدر هم دسته كليد آشنا باشه !!


12:13 PM + |



کله کوی بی آنتن عزیزم
بهت گفته بودم که ، جودی آبوت رو خیلی دوست دارم؟ ( با با لنگ دراز اثر جین وبستر ) یکی از بهترین کتاب های مورد علاقمه ...کارتونش هم هر روز بعد از افطار نشون میدن و من تقریبا همش رو دیدم ، یه وقتایی که کم حوصله می شم ...یا این کتاب رو می خونم یا دشمن عزیز که درباره سالی مک براید دوست جودیه ... کتاب بابا لنگ دراز رو مادرم برام خریده ، سال سوم راهنمای بودم داشتیم با هم از حوزه امتحانیم بر می گشتیم ( چون خیلی درسخون بودم ...جون قورباغه ) برام خریدن ..میدونی ماتی بد نیس یه قسمت هایشو برات بنویسم ...تا اگر تو هم کم حوصله بودی و از زبان شیرین هلندی خسته شده بودی یک کم زنگ تفریح باشه ./

بابا لنگ دراز عزیز
امروز یک خانم خیلی خوشگل که لباس مخمل شیکی پوشیده بود سوار قطار شد و 15 دقیقه تمام بی آنکه مژه بزند آگهی بند جوراب را تماشا کرد .این مودبانه نیست که آدم بقیه را ندیده بگیرد ، طوری که انگار خودش تنها آدم مهمی است که وجود دارد... در هر حال بسیاری از مناظر دیدنی را از دست داد ..

فکر نمی کنم بعد از این دنیا بتوانم به بهشت بروم زیرا به قدری نعمت در همین دنیا نصیبم شده که عادلانه نیست از نعمات بهشت هم بر خوردار بشوم .


یه قسمت جالب دیگه که هر دفعه خوندم خندم گرفته این قسمته ، اولین کتابی که نوشته بود ، براش پس میفرستن ، در حالی که خودش فکر می کرده یک اثر ممتاز به گنجینه ادبیات کشورش اضافه کرده ... تو اوج ناراحتی میگه
هیچ کس نمی تواند مرا متهم به بد بینی کند . اگر شوهر و 12 فرزندم در عرض یک روز به کام زلزله فرو می رفتن صبح روز بعد با لبخند از جا می پریدم و دنبال یک شوهر دیگر می گشتم.
11:33 PM + |



پنجشنبه شب خونه همبازي هاي كودكيم مهمون بودم با خواهري ...
داشتم آلبوم عكس هاشو ورق ميزدم ... تو اون همه عكس ، عكسي بود كه يكهو ... گرد باد شد و بلندم كرد ، 6 سال بردم عقب و با بي رحمي پرتم كرد تو روزهايي كه سنگ شده بودم ... تو روزهايي كه به همه مي گفتم چيزيم نيست ، مهم نيست ، و مثل يك شوخي مثل يه اتفاق از پيش تعيين شده سعي مي كردم براي بقيه توجيه كنم ، اتفاقي رو كه از اعتماد بي اندازه من به يكي از صميمي ترين آدم هايي كه شناخته بودم ، ساخته شد ...اطرافيانم ، با ناباوري به من نگاه مي كردن ، به من كه مثل يك آدم غرق شده ، باد كرده بودم از خيسي حقيقتي كه با تمام واقعي بودنش مثل مرگ تو تنم خونه كرده بود ، و من... فقط... باد كرده بودم .

تو عكس كنارش ايستاده بودم و لبخند مي زدم تا حمايتش كنم از نگاه هايي كه رو ما ثابت مونده بود ، رو خرده هاي اعتمادم دستشو گرفتم و رقصيدم ، تو جشني كه اگر نمي رفتم پر از كنايه بود و حالا كه ميرقصيدم براي اون پايان كنايه ها .. و براي من اعتماد له شده اي كه مثل يك چوب پنبه روي آب شناور مونده بود...همين ./
2:00 PM + |


6:39 PM + |
وقتی دیدی حرفی رو به دوستی بزنی ناراحتش میکنی و اگر نزنی حتما باد به گوشش می رسونه ... بهتره سعی کنی نقش باد رو بازی نکنی ... شاید کمتر دلش بگیره .

وقتی یه کله کوی بی آنتن که خیلی هم دوستش داری و حساس شده ...می گه سرت شلوغ شده ... کم می زاری ... سعی کن بهش ثابت کنی که برات عزیزه .. حتی اگر لازم شد سرتو نمره 4 بزن .

وقتی دوست لج بازی داری که یک دفعه بی دلیل می زاره میره ..شب رو به خودت حروم نکن ..خب حتما علتش تو نبودی .

وقتی اونقدر ترسناکی که دوستت نمی تونه باهات جدی حرف بزنه ...بهتره .. ماسک ، خانم کوچولو... بزنی ، شاید شجاع بشه .

وقتی دست دوستت سرده ، دستکش نمی خواد ، دستش رو بگیر .

وقتی می بینی داداشت داره دروغ میگه، مثل بچگیش قسمش بده به جون مامان ... اگر هنوز زلال باشه..قسم می خوره به ... جون قورباغه .

وقتی دم افطار هوس کردی وبلاگ بنویسی ،... خب برم دیگه ..الان اذان میگن ...


5:06 PM + |
بد نيست اذيت نمي كنند هراس و منتي هم در كار نيست ، مي تواني بخندي ، عصباني يا ناراحت بشي ، قهر كني ، مريض بشي ، عاشق بشي دست گل هم داره ارزون ارزون ، پژمرده هم
نميشه ..آخرش هم ميتوني بزاري بري بي هيچ درد سري ..خب ديگه دنياي مجازي همين است ...مي توان با اين شكل ها زندگي كرد...حيف كه افطاري نمي دهند ، حليم و آش رشته ...نون بربري داغ يا سنگك..اينها را هم داشت خيلي راحت بود ...
راستي چيزي گفتي ؟! با هم دوستيم ؟! خيلي ؟!
آره دوستيم ..خيلي دوست


نوشتة بالا نوشته دوستي است كه گاه تلنگري مي زند به من كه ، مي دانم گاهي، واقعآ به تلنگر نياز دارم اما ...نه به قهر
هر چند كه خودم خواستم هر چند كه گفتم شايد اينطوري بهتر است و مي پذيرم ...چرا ...كه باور دارم هر چه از دوست رسد ... از سر مهرباني ست و دلنگراني حتي اگر تلنگري از سر قهر ...

بله حرفي زدم ...من بودم كه ...گفتم ما با هم دوستيم ... خيلي دوست... حتي اگر كنار هم نباشيم ..حتي اگر ...

بله پرسيده بودم ...خوبي ؟؟؟
12:45 PM + |



كنار مي كشم
چرا كه بلد نيستم ، چشم هايي كه تو گذشته گم شدن بر گردونم
نگاهي كه به تشويق ديگران روي من مونده ، اما به رنگ من نيست !
نه ...بلد نيستم ، هول دادن بلد نيستم ... شايد چيزهايي باشه كه بلد باشم ،
اما اين بازي با رنگ هاي خاكستري بازي من نيست ...

مي نويسم نقطه سر خط ... شايد كه رنگي تازه باشد ..شايد ./
11:54 AM + |


مي خواستم كه بگويم...

تولدت سبز
با بهترين آرزوها

اما ديدم كم است

بهتر است بگويم

با همه آسمانها ، همه باران ها ، همه شادي ها ،
همه خوبي ، همه خوشبختي ، همه آرامش ، همه كلمات پر مهر ...

نه ...باز هم كم بود

پس
با يك بغل گل زرد و همهء آنهايي كه گفتم و كم بود ...

تولدت مبارك .

پ.ن

گل زرد ... براي من همه ي دوست داشتنمه ./
1:24 PM + |
..امروز مسابقه داشتم ... پینگ پُنگ ... 5 سالی می شد که بازی نکرده بودم...

محل بر گزاری مسابقه (عمارت مسعودیه ..واقع در میدان بهارستان ) بود ..عجب باغی و چه هوایی... منم که حدود 45 دقیقه زود رسیده بودم واسه خودم تنهایی کلی قدم زدم و ...هوای تمیز به ریه هام فرستادم ...برای مسابقه 10 نفر بودیم که از کل سازمان اومده بودن ... حریف ها کلی حرفه ای بودن و من به راحتی باختم ... یک پیروزی و دو باخت و حذف ...راستش اصلا ناراحت نیستم ..یک جورایی خیلی هم بهم خوش گذشت و بعد از مدت ها توی یک جمع 10 نفره که برای بار اول هم بود با ها شون بر خورد می کردم ، احساس غربت نکردم ..با اینکه برنده نشدم و فردا توی اداره جلوی رییسم خجالت می کشم ...
اما امروز روز خودم بود ...

تو مسابقه حذف شدم ، دوست پیدا کردم ، تنهایی سوار مترو شدم ، از هفت تیر تا خونه رو قدم زدم...تو نشر چشمه سرک کشیدم و حسرت خوردم (چون به توصیه مامانم پول زیادی همراهم نبرده بودم و نمی تونستم خرید کنم ). ...واسه افطار نون گرفتم و .................. خلاصه بعد از مدتها، تنهایی بهم ،خوش گذشت ../

البته جای بعضی ها که زود رنج شدن و کم طاقت هم خالی بود ، همونایی که کله کو هم هستن ...!!!

10:29 PM + |
بعد از بی خوابی دیشب ..و چشم های سرخ شده از بی خوابی ..امروز صبح و ...
هیچ چیز نمی تونست آرومم کنه جز ... صدای شما که گفتید نگرانم هستید ...
و هیچ خبری نمی تونست اینقدر خوشحالم کنه ..جز ...دوباره نوشتن شما ... شما که مهرتان در دلم ریشه کرده .. دلم از حضورتان* گرم است ...

پ_ن
کلمه (خوشحالم ) رو با چند تا مَلَق و یک عالمه از اون خنده های یاهو که واسه یک دختر خوب نیست ... بخونین .../
5:46 PM + |
خدايا
در آغوشم بگير ...محكم !

راضيم به آنچه برايم بخواهي
كه جز خوبي نخواهد بود ......
2:50 PM + |
Home | Feed | Email | Profile





::کافه خرید ::

:: مي خونم ::
Blogroll Me!
:: گذشته ها ::
  • August 2014
  • November 2013
  • October 2013
  • July 2013
  • June 2013
  • May 2013
  • April 2013
  • March 2013
  • February 2013
  • January 2013
  • December 2012
  • November 2012
  • October 2012
  • September 2012
  • August 2012
  • July 2012
  • June 2012
  • May 2012
  • April 2012
  • March 2012
  • December 2010
  • November 2010
  • October 2010
  • August 2010
  • July 2010
  • June 2010
  • May 2010
  • April 2010
  • March 2010
  • February 2010
  • January 2010
  • December 2009
  • November 2009
  • October 2009
  • September 2009
  • August 2009
  • July 2009
  • June 2009
  • May 2009
  • April 2009
  • March 2009
  • February 2009
  • January 2009
  • December 2008
  • November 2008
  • October 2008
  • September 2008
  • August 2008
  • July 2008
  • June 2008
  • May 2008
  • April 2008
  • March 2008
  • February 2008
  • January 2008
  • December 2007
  • November 2007
  • October 2007
  • September 2007
  • August 2007
  • July 2007
  • June 2007
  • May 2007
  • April 2007
  • March 2007
  • February 2007
  • January 2007
  • December 2006
  • November 2006
  • October 2006
  • September 2006
  • August 2006
  • July 2006
  • June 2006
  • May 2006
  • April 2006
  • March 2006
  • February 2006
  • January 2006
  • December 2005
  • November 2005
  • October 2005
  • September 2005
  • August 2005
  • July 2005
  • June 2005
  • May 2005
  • April 2005
  • March 2005
  • February 2005
  • January 2005
  • December 2004
  • November 2004
  • October 2004
  • September 2004
  • August 2004
  • July 2004
  • June 2004
  • May 2004
  • April 2004
  • March 2004
  • February 2004
  • January 2004
  • December 2003
  • November 2003
  • October 2003
  • September 2003
  • August 2003
  • July 2003
  • June 2003
  • May 2003
  • April 2003
  • March 2003
  • Free counter and web stats