رایگان می بخشد ، نارون سایه خود را به کلاغ

شعر پایین( یادگاری در خانه دوست ) رو مهربانی برایم به یادگار نوشته
برای صفحه جدیدم به کمک احتیاج داشتم و ازش کمک خواستم ...
وقتی امروز صفحه بلاگردونم با لا اومد دیدم قسمت آرشیوش درست شده و یک شعر قشنگ و ....

باز دلم رو گم کردم ... چشم هام هیچی نمی دید اگر خواهری کنارم نبود زار می زدم ..... حالا می خوام تو خونه خودم ازتون تشکر کنم ..می دونم که بی دریغ مهربانید ، می دونم که بخشنده تر و بی توقع تر از هر بی توقعی می بخشید تمام احساستون رو تمام دوستیتون رو ...
ممنونم ...فقط ، کاش که بتونم ، کاش که شایستهء ..مهربانی ها تون باشم ...کاش که بتونم دست دوستی تون رو که بی توقع هر وقت احتیاج داشتم دستمو گرفته ....به گرمی یک دوست همیشه بفشارم ...

دوست خوبم من الان همون کلاغ تو شعر سهرابم که تو سایه مهربانی شما گم شده
آره همون کلاغم ، نه بیشتر..
همین ./

2:44 PM + |
بگويم اگر
چشم راستم فدای تو
لابد می گویی
چشم چپم را برای خودم نگه داشته ام
با یک چشم هم
می گذرد زندگی
بگویم اگر
تاب می آورم هزاران عذاب را در راه تو
لابد می گویی
در راه عشق
عذاب چیست؟اضطراب چیست؟
من قلبم را به تو داده ام
بی انصاف
دل که دو تا نیست
یکی است.
"رسول رضا، شاعر آذربایجانی "
یادگاری در خانه دوست
2:57 AM + |



هر كس آسماني دارد


يكي آسمانش را گم مي كند

يكي آسمانش را به تو مي سپارد

يكي هم به جستجويِ آسمانِ تو

از آسماني

به آسماني

مي غلتد

اما

از آسمانِ آبيِ من

تا آسمانِ تو

حجمي چنين بعيد را

آيا چگونه مي توان پيمود؟



كامران بزرگ نيا

………………..

اون من ِ بد بين ، اون من ِ شكّاك ، باز اومده ، البته، ” شك ” سفارش شده است ، و از اولش هم بود اما بد بيني مال همين روزها ي اومده است ..
مريم ترسو باز ترسيده و ميگه :
تو كه پنجره ات هيچوقت كامل باز نبود .. حالا ديگه چهار طاق باز گذاشتنش چي بود ؟
هي گفتي بارون بزنه ، خب زد ...
اين همه هم ديروز بارون اومد ...اندازه تخم مرغ ، طوفان شد و برگ هاي ريخته شده رو زيرو رو كرد ..رعد و برق هم زد ...خب آخرش ؟!
ميگه : بهتره پنجره ات رو ببندي كه از پنجره باز تو ..يا سوسك بالدار مي ياد تو يا ...؟! ...تو رو چه به اين كارا ، اونم تو ، كه لو لاي پنجر ه ات ، رو غن كاري هم لازم داره ..

پ . ن
مريم ِ ترسو دختر بديه ... منم دوستش ندارم ... اما خيلي قلدره ... من كه حريفش نمي شم ... اگه ديدين عكس يك پنجره آبي بسته رو گذاشتم ...بدونين كه اون خانم قلدره برنده شده ...!


1:45 PM + |



آمده اي
و من اين بار
پنجره ام را نبسته ام
مي خواهم رد شدنت را ببينم

مضطربم و نگران ...
اگر مي دانستم ...
مي دانستم ...كه تا آخر دنيا با مني

به جنگ ابر ها ميرفتم

شايد كه ببارند ...شايد كه بماني ...



....................
پ.ن
دنبال عكس يك پنجره آبي مي گشتم ، تا براي اين نوشته بذارم ، پيدا كردم... اما بسته بود ...!!!

3:42 PM + |



برای شما که خسته اید ...


از راه رسیدی
با دستانی که پر از کلمه بود
و ، صدایی که سرشار از مهربانی
و قصه گفتی
از معجزه اعداد و سر پر درد
تا پنجه کشیدن دستان بی احتیاط
و شمردی تا 5 ...
و 5
و درد
و سنگ
و سکوت

...و سهم من از حضور صادقانه ات
کلماتی ست که گاه به رنگ مهربانیت در می آیند
و... دل بی قراری که ..س ..سکوت را باور نمی کند ...همین ./


2:09 PM + |




به آسمان گفتم بي تابم ،    ببار
همان گوشة دنيا كه سهم من است
شايد   سبز شدم !

سالهاست كه مي بارد
و من   گوشه خودم را پيدا نمي كنم ./


1:27 PM + |
دال كه اول دوستي است و آخر درد

ي كه اول ياري ست و آخر جدايي

ميم كه اول مهر است و آخر غم.



يك جورايي انگار استعدادم داشت شكوفا مي شد ، تمرين خوبي بود و كلماتي كه به ذهنم مي يومدن خيلي قشنگ بودن ، كم كم داشتم تو اوج افتخاراتم غرق مي شدم كه ....ديدم اين صداي خانوميه ، كه تو ذهنم ، كلمه ميگه و با آخر و اولش ذوق زدم مي كنه ....اين خانومي تمام راه حل ها رو رفته و فريادي براي يافتم يافتم اين ”ميم ” كه اول مريم و آخر مريم ، بي استعدادِِ باقي نمونده ....
اين ديگه مال خودم بود (”م ” كه اول مريم و آخر مريم )

..........

ماتي بد نيست تو هم امتحان كني ، البته كله كو ، تو به هلندي تمرين كن شايد كه اين زبان پر از ”ماخنيته ” دزدان دريايي كمي ”ِلكر” بشه و با اين تمرين بتوني را حت تر با هاشون راجع به ايران و اون حس قشنگ ِ متعصبت كه كلي با هاش حال كردم ،كَل كني ./

1:57 PM + |



جای همگی خالی بود ، دوستان ندیده ، و دیده ، دوستان شنیده و نشنیده ...
خوش گذشت خیلی و علیرضا عصار ، عالی بود ...

کاش میشد با تو بهار آرزوها پا بگیره
کاش میشد با تو دوباره زندگی معنا بگیره ...


...کیه وقتی تشنته ، تو ابرا بلوا می کنه
اگه یک جرعه بخوای کویرو دریا می کنه
یک شب موی تو رو به صد تا مهتاب نمی ده
خودش می سوزه ولی تن به سایه و آب نمی ده ...



...و فروغ و فروغ ... آشنایی که مهربان بود و دوست ...
و ندیدن ، بانویی ، که خیلی دوست داشتم می دیدمش و نشد ...
فکر کنم آه ..بعضی ها بود همونایی که همش یو ها ها ها ها میکنن و خرازی باز کردن ....

جای کله کو های بی آنتنی که همش دعوا میکنن هم خیلی خالی بود، خیلی ی ی ی ی ی ...اونقدر که دلم طاقت نیورد و امروزساعت 10 به وقت ..خارجی ها
بهش زنگ زدم ...ولی باز هم دعوام کرد ...
بی خیال دعوا ، همین که هستی و عزیز ، کلی می ارزه ...با دعوا یا بی دعوا ...

....با دنیا عوضت نمی کنم و تو ...اینو خوب میدونی کله کووووووووو.....


3:33 PM + |



از مرز خوابم مي گذشتم،
سايه تاريك يك نيلوفر
روي همه اين ويرانه فرو افتاده بود.
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد؟

در پس درهاي شيشه اي روياها،
در مرداب بي ته آيينه ها،
هر جا كه من گوشه اي از خودم را مرده بودم
يك نيلوفر روييده بود.
گويي او لحظه لحظه در تهي من مي ريخت
و من در صداي شكفتن او
لحظه لحظه خودم را مي مردم.

بام ايوان فرو مي ريزد
و ساقه نيلوفر برگرد همه ستون ها مي پيچد.
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد؟

نيلوفر روييد،
ساقه اش از ته خواب شفافم سر كشيد.
من به رويا بودم،
سيلاب بيداري رسيد.
چشمانم را در ويرانه خوابم گشودم:
نيلوفر به همه زندگي ام پيچيده بود.
در رگ هايش ، من بودم كه ميدويدم.
هستي اش در من ريشه داشت،
همه من بود.
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد؟




و دلم براي سهراب سپهري تنگ شد...


3:11 PM + |



نه
بر نمي گردم
نگاه نمي كنم

همه روزهاي كهنه كاغذي مو
تا مي كنم
تا سر فرصت
پاره شون كنم

اونقدر بلند ...تا صداش جاي تنهايي مو بگيره ./


12:52 PM + |



و من تمام حجم دلتنگي ام را
در سكوت شب فرياد زدم

در حاليكه خاطراتم از طناب رخت آويزان بود
و من در عمق سياهي ها ، تاب مي خوردم
با پنجه هايي كه به خاطراتم ، مشت شده بود

رها ...

و تنها يك لحظه به خواب رفتم و ...سقوط

دست هاي رها شده ام را كسي نگرفت و

...سقوط ...


...فريادي سكوت خواب آلود ، خانه را آشفت ./

....................

و شادي ها را بايد قسمت كرد ./

2:36 PM + |
تمام روز در آینه گریه می کردم .
تمام روز نگاه من
به چشم های زندگیم خیره گشته بود
به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من می گریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی خطر پلک ها پناه می آوردند ...
کدام قله کدام اوج ؟

................

نگران نباش ، تو که منو خوب می شناسی ، آره ... ماتی ... بازم جن آ ، اومدن سراغم ، میدونی وقتی یک سال دیگه هم اومد و گذشت ...وقتی به 9490 روز گذشته فکر می کنم ....به روزهایی که گاهی خیلی آسون گذاشتم شب بشن ... ./

کله کو ، تو بی خیال جن آ ، شو ، اعصابتو واسه ما خط خطی نکن ، به قول قاصدک ( بی خی ) ... جن آ هم خودشون می رن ...


4:00 PM + |
16 مهر ، پاييز 1356 ، خانومي رو كه براي بار دوم حامله بود ، براي بدنيا آوردن كوچولوش به بيمارستان نجميه تهران بردن .

خانومي دلش دختر مي خواست ، هر وقت به ديدن دوستش كه يك ماهي بود دخترشو بدنيا آورده بود ، مي رفت تو دلش حسودي مي كرد و از خدا مي خواست بچه اون هم دختر بشه و تو خيالش ... واسه دخترش اسم مي ذاشت ،دامن كوتاه پاش مي كرد با كفش هاي تق تقي ، ناخن هاشو لاك ميزد و موهاشو دم موشي مي كرد و...

ساعت 8 شب وقتي پرستار ، دختر ، خانومي رو تو بغلش گذاشت با خنده بهش گفت : خوب خانوم حالا اسم اين دختر تپلتون رو چي مي ذارين ؟
خانومي با گريه در حاليكه تو دلش خدا رو شكر مي كرد گفت : ...مريم
...
پ.ن.
دختر خانومي وقتي بدنيا اومده بود 3 كيلو و 750 گرم بود .
دختر خانومي خيلي هم شبيه خيالات مامانش نشد ، و همه خيالات خانومي موند واسه دختر دومش ./

........

واي اگر بدونين كي تولدمو تبريك گفت ...با اون صداي قشنگش ...مي خواستم نوشته بالا رو پست كنم كه زنگ زد ... من كه اونقدر هول شده بودم نمي دونستم
چي بايد بگم ... هزار تا ممنون ، مهربان ...( قلبم هنوز داره تند تند ميزنه ... واين يعني ... من در ذوق زدگي كامل بسر مي برم...)

1:31 PM + |


گل مهر برگ و بارت
همه شوق ها نثارت


خواهري تولدت مبارك ./


البته تولد خواهري ديروز بود .
1:11 PM + |



تا حالا كسي بهتون شليك كرده ؟!

تو بازي هاي بچگي ، هميشه درگير بازي هاي پسرونه بودم ، اگر خواهرم با دوستاش معلم بازي مي كرد، منم با پسرها ، راهي جنگ مي شدم و آخرش هم هميشه خبر كشته شدنم رو به خواهرم مي دادن ، اونم زود معلم بازي رو تعطيل مي كرد و مراسم عزاداري راه مي انداخت ، گاهي اوقات مادرم هم درگير بازي مي شد و به بهونه خيرات براي رفتگان ، حلواي شب هفت بازي خواهرم رو درست ميكرد ./

تو اون دوران بيشتر خواب هام سريالي بود ، يكي از خوابهاي سريالي ام هم ، ادامه جنگ بازي هام بود ، كه تو خواب انگار واقعي مي شد .

با گلوله هاي مسلسلي كه بي وقفه شليك مي شد ، در حين فداكاري براي نجات دوستي كه مجروح يا اسير بود ، ( آخر مرام بازي ) زمين مي افتادم اما مدل مردنم رو خودم تعيين مي كردم ،كه كسي بالاي سرم باشه تا چشم هامو ببنده يا تنها در حاليكه خيلي ازم خون رفته با چشمهاي باز بميرم . ( عين فيلم ها )

بچگي ها مو ورق زدم كه بگم ، خواب ديدم بهم شليك شده ، اما ايندفعه يك جوراي ديگه .

وسط همون جاده اي پاييزي كه تو / Desktop كامپيوترم هست ، ايستاده بودم كه بهم شليك شد ،.. يك تير ، ..دقيقا به سمت چپم ،.. به قلبم .

اما من نيافتادم ، لباسم هم قرمز نشد ، حتي وقتي آروم دستم رو مشت كردم و دستم به راحتي از محل گلوله رد شد ، دردم هم نگرفت ، هيچ كس اون اطراف نبود ، منم به دنبال كسي نمي گشتم .

من نمردم ،... برگشتم به سمت انتهاي جاده و به راه افتادم ، با يك حفره خالي..سمت چپ بدنم كه از توش مي شد آخر جاده اي رو كه انگار تمومي نداشت ، به خوبي ديد .، تنها و بدون هيچ دردي ، اصلا هم ناراحت نبودم كه جاي قلبم خاليه و همه هم ممكنه ببينن ../



ببخشيد اين خواب تعبير داره ، يا من زيادي شام خوردم ؟!!

نكنه ، باند قاچاق بين المللي فروش اعضاي بدن انسان ، كه تازگي ها در موردش خوندم ، يكسري دانشمند رو اجير كرده تا تو خواب آدمها وارد بشن و قلب هاشون رو بدزدن ، اونم با شليك يك گلوله ،..بدون درد ، و بعد قلب ها رو بفروشن ؟!!

بد نيست يك نوار قلب بگيرم !!

2:09 PM + |
مهربانی که می گویی مریم باش
مریمم و دوست...همین ./

.................

خانوم عزیزی ، که قشنگ می نویسه و صدای خیلی قشنگی داره و همین بالا رو ازش قرض گرفتم ، ایندفعه یک جورای دیگه نوشته :

... نون و ماس و بود و يه غربيل خوشي و يه مثقال دل ... حالا هم اينجورياس.ما كه سوات دُرُس و حسابي نخونده بوديم. گف برو بريم فك كرديم خوب حتمن را رو ا چا بلته كه مي گه بريم. رفتيم نگو اي دل غافل خودش چاكنه اما دس آخرش ما ته چاييم...

نوشتم که بگم خیلی مخلصیم ./

11:25 PM + |
وقتی تو شب گم می شدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها
کسی به فکر من نبود
وقتی تو شب گم می شدم
همخونه خواب گل می دید
همسایه از خوشه خواب
سبد سبد خنده می چید
آواز خون کوچه ها شعراشو از یاد برده بود
چراغ ها خوابیده بودن
شعله شونو ، باد برده بود

آخ که تو اقیانوس شب
سوختنمو کسی ندید
تو برزخ بیداد شب ، کسی به دادم نرسید


آهنگ شب شکن ، داریوش رو خیلی دوست دارم ./
.........................

بد شدم ، با دوستی که خودم خواستم دوست بمونه نه بیشتر ، علتش رو خودم هم
نمی دونم ، فقط می دونم خوب نبودم ./
...

ببین این قلب اصلا می زنه !؟

2:12 PM + |
Home | Feed | Email | Profile





::کافه خرید ::

:: مي خونم ::
Blogroll Me!
:: گذشته ها ::
  • August 2014
  • November 2013
  • October 2013
  • July 2013
  • June 2013
  • May 2013
  • April 2013
  • March 2013
  • February 2013
  • January 2013
  • December 2012
  • November 2012
  • October 2012
  • September 2012
  • August 2012
  • July 2012
  • June 2012
  • May 2012
  • April 2012
  • March 2012
  • December 2010
  • November 2010
  • October 2010
  • August 2010
  • July 2010
  • June 2010
  • May 2010
  • April 2010
  • March 2010
  • February 2010
  • January 2010
  • December 2009
  • November 2009
  • October 2009
  • September 2009
  • August 2009
  • July 2009
  • June 2009
  • May 2009
  • April 2009
  • March 2009
  • February 2009
  • January 2009
  • December 2008
  • November 2008
  • October 2008
  • September 2008
  • August 2008
  • July 2008
  • June 2008
  • May 2008
  • April 2008
  • March 2008
  • February 2008
  • January 2008
  • December 2007
  • November 2007
  • October 2007
  • September 2007
  • August 2007
  • July 2007
  • June 2007
  • May 2007
  • April 2007
  • March 2007
  • February 2007
  • January 2007
  • December 2006
  • November 2006
  • October 2006
  • September 2006
  • August 2006
  • July 2006
  • June 2006
  • May 2006
  • April 2006
  • March 2006
  • February 2006
  • January 2006
  • December 2005
  • November 2005
  • October 2005
  • September 2005
  • August 2005
  • July 2005
  • June 2005
  • May 2005
  • April 2005
  • March 2005
  • February 2005
  • January 2005
  • December 2004
  • November 2004
  • October 2004
  • September 2004
  • August 2004
  • July 2004
  • June 2004
  • May 2004
  • April 2004
  • March 2004
  • February 2004
  • January 2004
  • December 2003
  • November 2003
  • October 2003
  • September 2003
  • August 2003
  • July 2003
  • June 2003
  • May 2003
  • April 2003
  • March 2003
  • Free counter and web stats