....صلاح : توجيه همه ي جدايي ها....
دلم مي خواهد چشمهام رو ببندم وآرزوهام رو بشمرم
1،2،3،... . خيلي زياد نيست حتي، بعضي هاش براي خودم نيست ./
يك وقت هايي با همه شادي ها باز هم كم مي يارم
ميدونم نبايد مقايسه كرد ،اما
با همه اي تفاوتها هنوز اون چيزي كه بتونه در من جرقه بزنه
اتفاق نيافتاده مي دونم همه آدمها رو همون طور كه هستن بايد قبول كرد و دوست داشت
اما ..
شايد هنوز نتونستم فرق بگذارم،شايد بايد طور ديگه اي باشم
انتهاي همه اي شادي ها و گذشتن ها ، همون جايي كه دلم مي خواد چشمهام رو ببندم و آرزو هام رو
بشمرم، كم مي يارم ...
جاش خاليه ...
به دلداري هايش ، به دلگرمي هايش ، حتي به دل نگراني هاش احتياج داشتم .
M
1:40 PM +
گريه نكن ...
راهمان دور و
دلمان كنارهمين گريستن است.
خاطرات هنوز هستند . بعضي فراموش شدند و بعضي فراموش خواهند شدراهش را نمي دانستم .
راهش اين بود كه نخواهي فراموش شوند
امروز كه مي نويسم ، دلم رنگ مهرباني را مي شناسد و آواز پرندگان ./
همه ي آنچه را از دست داده بودم با خود دارم ، بدست نياورده ام اما به ياد دارم . به ياد خواهم داشت .
M
6:27 PM +
بگذار
که فراموش کنم.
تو چه هستي، جز يک لحظه، يک لحظه که چشمان مرا
مي گشايد در
برهوت آگاهي؟
بگذار
که فراموش کنم.
از فروغ
M
5:39 PM +
دوستت دارم
چون بيش از هر كيش و آييني
به رويش من ياري رساندهاي
فراتر از هر سرنوشتي
شادي را به من ارزاني داشتي
اين همه را هديه دادهاي
بي هيچ تماسي، كلامي و يا اشارتي
به اين كار توانا گشتهاي
چون خود بودهاي
شايد دوست بودن در نهايت به همين معنا باشد.
دلم مي خواست اينجا بودي
جات خيلي خاليه
براي
يك درد دل صميمانه
يك شنونده غمخوار
امام زاده صالح
پاساژ قائم ، خريد رفتن
پياده روي از تجريش تا ونك
سينما عصر جديد
ساندويج هاي چشمك
خيابون وصال ، بلوار كشاورز...
دلم براي صدات ، دلم براي بودنت تنگ شده ./
M
1:52 PM +
چراغهاي رابطه تاريكند
امروز سرم خيلي درد مي كنه
اونقدر كه نوشتم!
اول هفته است و دلم به اندازه اي تموم هفته اي پيش گرفته
دلم گرفته ...
دلم تنگه ... ولي باور نمي كنه و همين تاريك شدنه رابطه است
امشب هم نيامدي امشب هم سفره نان و محبت من را مهمان نشدي
امشب هم مرا باور نكردي...
M
2:34 PM +
"...نمي شود كه بهار از تو سبزتر باشد
شكوفه از تو شاداب تر
پاييز، از تو غمگين تر.
نمي شود كه تو باشي و شعر هم باشد
نمي شود كه تو باشي، ترانه هم باشد
نمي شود كه تو باشي، گلدان ياس هم باشد
نمي شود كه تو باشي، بلور هم باشد
نمي شود كه شب هنگام
عِطر نگاهِ تو باشد
محبوبه هاي شب هم باشند
نمي شود كه تو باشي، من عاشق تو نباشم
نمي شود كه تو باشي
درست همينطور كه هستي
و من، هزار بار خوبتر از اين باشم
و باز، هزاربار، عاشق تو نباشم
نمي شود، مي دانم
نمي شود كه بهار از تو سبزتر باشد ..."
نادر ابراهيمي
از اين خسته شده ام كه باورم نمي كني .. چشمهايت را بسته اي تا مرا در قلبت ببيني ... اما من در قلبت هم نيستم ..../
M
1:25 PM +
به سفر كه مي روي ، جاي دوري است ؟
قلبم را با خودت مي بري ؟ نگرانش نيستم ... مي ترسم مزاحمت شود ....
به بادها گفته ام كه نوزند ، به ابرها سپرده ام كه نبارند ... به فرشته ها سفارش كرده ام كه مراقبت باشند ....
كاش مرا هم مي بردي .....
سبك بال همراهت مي آيم .... با چمداني كوچك تا فقط پاره هاي دلم را جا دهم .... مي ترسم دلتنگ تو شوند ....
كاش مرا هم مي بردي .....
اما نه !.. غصه هايم براي شانه هاي تو سنگين است ... مزاحمت
مي شوند ....
اگر دلم پيشاني ات را خط انداخت به گلهاي مريم بسپارش ... به من باز
مي گردانندش .... گيرم كه پاره هايش را جا مي گذارند
اما آن پاره از دلم كه به من مي رسد بوي تو را مي دهد ... جاي دستان تو را دارند .... مي بوسمش ، انگار كه به سر انگشتان تو بوسه زده ام ....
از اين خسته شده ام كه باورم نمي كني .. چشمهايت را بسته اي تا مرا در قلبت ببيني ... اما من در قلبت هم نيستم ...
نوشته شده از وبلاگ قصه گوي شب
M
2:45 PM +
دوستت دارم
چون ياريام ميكني
كه از تخته پارههاي زندگي
نه يك كپر
كه معبدي در خور بنا نهم
كمك ميكني
كه كار روزانهام
نه يك سرشكستگي
بلكه ترنم ترانهاي باشد.
هميشه اون احساسي كه اولين بار تجربه مي كني (چه تلخ چه شيرين )
تو ذهنت مي مونه
دوست داشتن ، دوست داشته شدن ، عزيز دل كسي بودن ،گريه عاشقي ،منتظر بودن
قدم زدن هاي تو بارون ، گل خريدن ،دعا كردن ، نذركردن ، وابستگي، دروغ ،
ترس از دست دادن، خيانت، سر خوردگي ،تنهايي ، گريه تنهايي و.../
با همه اي اينها خوبه، عزيز دل بودن.
M
12:42 PM +
دوستت دارم
نه تنها براي آنچه كه هستي
بلكه براي آنچه كه هستم
هنگامي كه با توام
هميشه اين منم كه مي مونم و هميشه اين تويي كه ميري
مسافر منم رفت و باز يك حس غريب به سراغم اومده
خسته ام
از تمام فشاري كه از مرور خاطرات گذشته رو قلبم احساس ميكنم
خسته ام
از تصميم هايي كه بايد ميگرفتم و نگرفتم ، كارهايي كه بايد ميكردم و نكردم
خسته ام چون
آرزو كردم وبا تمامه قلبم خواستم.../
بايد يكي رو پيدا كنم اين خستگي رو بندازم گردنش
آخ جون يكي رو پيدا كردم ( بهار و اين هواي دمدمي مزاج)
راحت شدم (بيشتر ما عادت داريم خستگيها و گناهامون رو بندازيم گردن ديگران، و با اين كه
از اين كار بدم ميياد اما احساسه خوبييه كه ببيني تنها نيستي و يك شريك جرم داري اونم كي
بهتر از بهار ؟!)
M
10:17 AM +